جناب منصور هاشمی خراسانی، زمینهساز ظهور امام مهدی علیه السلام است و ادّعای دیگری ندارد. زمینهسازی برای ظهور امام مهدی علیه السلام نیز منزلتی برای آن جناب نیست، بل عملی صالح از آن جناب است که در قالب جمعآوری و تربیت عدّهای کافی از مسلمانان برای حفاظت و حمایت از امام مهدی علیه السلام انجام میشود و واقعیّتی محسوس بر روی زمین است. با این وصف، یاری رساندن به آن جناب به حکم «وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَىٰ ۖ» (مائده/ 2)؛ «به یکدیگر در نیکوکاری و تقوا یاری رسانید» واجب است و ترک واجب معصیت شمرده میشود.
خداوند به جنابعالی توفیق عمل به این واجب را عطا فرماید و شما را از اهل معصیت قرار ندهد.
منبع: پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار منصور هاشمی خراسانی
https://www.alkhorasani.com/fa/moshahede-porsesh/4956/
«إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ»
چند هفته پیش در ایران، تعداد زیادی از مردم معترض که از فشارهای اقتصادی و سیاسی موجود به فریاد آمده بودند، در کف خیابانها به ضرب گلوله کشته شدند. دو روز پیش، تعداد زیادی از مردم، در تشییع جنازهی قاسم سلیمانی فرماندهی سپاه قدس، در انبوه جمعیت و در سوء مدیریت مسؤولان، زیر دست و پا ماندند و جان دادند. بامداد دیروز، حملهای موشکی به دو پایگاه نظامی آمریکایی در عراق صورت گرفت که طبق گزارش رسمی مقامهای آمریکایی، هیچ تلفاتی نداشت! صبح دیروز، خبر درگذشت شمار کثیری از مردم در سقوط هواپیمای اوکراینی نزدیک تهران منتشر شد؛ سانحهای که بیش از 170 کشته بر جای گذاشت. این حوادث، سرخط اخبار روزهای اخیر در ایران بود؛ حوادثی که سایهی مرگ را بر این کشور گسترده و خانوادههای بسیاری را داغدار کرده است. چه بسیار جوانان مستعدّی که پرپر شدند؛ جوانانی که ممکن است اقوام نزدیک و دور یا دوستان و همسایگان شما باشند. خداوند آنها را بیامرزد. آنها دستشان از دنیا کوتاه شد و هماکنون در محضر خداوند، باید پاسخگوی عقاید و اعمالشان باشند؛ اینکه معبودشان چه بوده است؟ آیا بر اسلام مردند؟ امامشان که بوده است؟ آیا بر هدایت بودند یا گمراهی؟ چون انذار دهنده به سمتشان آمد، او را لبیک گفتند یا إعراض کردند؟ چه بسا گروهی از آنها هماکنون آرزو میکنند که به دنیا بازگردند، بلکه کار شایستهای انجام دهند: «رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا إِنَّا مُوقِنُونَ» (سجده/ 12)؛ «پروردگارا! دیدیم و شنیدیم، پس ما را بازگردان تا کار شایستهای انجام دهیم؛ ما یقین پیدا کردیم». چراکه جهان دیگر را دیدهاند و به عالم ملکوت واقف شدهاند. در حالی که پاسخ میشنوند: «أَوَلَمْ نُعَمِّرْکُم مَّا یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَن تَذَکَّرَ وَجَاءَکُمُ النَّذِیرُ» (فاطر/ 37)؛ «آیا شما را چندان عمر ندادیم که هر کس میخواست در آن مقدار عمر متذکّر شود، متذکّر میشد؛ و انذار دهنده به سوی شما نیامد؟» به راستی چه کسی از چند ساعت آیندهاش مطلع است؟ امروز را در کنار خانواده نشستهای و گرم صحبت با عزیزانت هستی، فردا جسد سرد بیجان تو یا آنها را زیر خروارها خاک دفن میکنند...
باری، مردگان رفتند و زندگان ماندند. ما و شما، کسانی که همچنان نفس میکشند و مهلت یافتهاند تا پیش از مرگ، خود را اصلاح کنند، یا حسرتی عمیق بر دل نشانند. معبودمان چیست؟ آیا بر اسلام زندگی میکنیم؟ اماممان کیست؟ آیا بر هدایتیم یا گمراهی؟ چون انذار دهنده به سمتمان بیاید، او را لبیک میگوییم یا إعراض میکنیم؟ بیگمان پاسخ به این سؤالات، از نان شب واجبتر است؛ چراکه سعادت و شقاوت ما در سرای پایدار را تعیین میکند. پس «بمیرید، پیش از آنکه بمیرید!» یعنی پیش از مرگ، از خود حسابرسی کنید. چه زیبا فرمود حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، آن گاه که پندها داد و نامهها نوشت و ما را از مرگ و از عاقبت کارمان بر حذر داشت. آیا سخنش را بررسی کردیم و در میزان عقل سنجیدیم، یا خنده زدیم و مسخرهکنان پشت کردیم؟ بهراستی کسانی که امروز نصایح این عالم دلسوز را میشنوند و به بهانههای گوناگون اجابتش نمیکنند، در محضر خداوند چه پاسخی خواهند داشت؟ یا کسانی که او را اجابت کردهاند، اما در میدان عمل نقش مؤثری ندارند، چگونه عذر خواهند آورد، هنگامیکه فرشتهی مرگ بیاید و قیامت فرا رسد و ترازو گذاشته شود و دوزخ شعلهور گردد؟
سخنان زیر، گوشهای از تذکرات نورانی این عالم عالیمقام در باب مرگ است:
«هر جایی که بروید گریبان شما در دست مرگ است و شما را از آن گریزی نیست. نه در قلّههای کوهها از آن در امان خواهید بود و نه در زوایای درّهها از آن پنهان. اکنون که فرصتی دارید و میتوانید، برای آخرت توشهای برگیرید و خود را به کاری وادارید که برایتان سودمند است... بهترین توشه برای آخرت پرهیزکاری است و سودمندترین کار برای شما یاری خلیفهی خداوند؛ چراکه پرهیز از بدی بر انجام خوبی مقدّم است و یاری خلیفهی خداوند از یاری دیگران اولی. زنهار به یاری ستمگران نپردازید تا خون ستمدیدگان را بریزید و جانب فرمانروایان را نگیرید تا جانب مهدی را فرو گذارید! چه کسی بدبختتر از کسی است که آخرت خود را به دنیای دیگران میفروشد و چه کسی گمراهتر از کسی است که گماشتهی خود را بر گماشتهی خداوند مقدّم میسازد؟! حسرت مانند خون، به همهی اجزائش خواهد رسید و پشیمانی مانند پوست، سر تا پایش را فرا خواهد گرفت، هنگامی که مرگ مانند عقاب بر سر او فرود میآید و چنگالهایش را مانند تیر در جان او فرو میبرد، تا او را با خود به جهانی ببرد که بس هولناک و محنتانگیز است و بازگشتی از آن متصوّر نیست.» (گفتار 26)
«ای برادران! از خواب غفلت بیدار شوید و برای زندگی پس از مرگ اندوختهای فراهم سازید، پیش از آنکه فرصت را از دست بدهید و مانند پارهسنگی بر زمین سرد و سخت شوید! نمیبینید خویشاوندان خود را که یکی پس از دیگری میمیرند و به سوی گورها برداشته میشوند؟! آیا آنان از گوشت بودند و شما از آهنید یا مرگ را با آنان خصومتی بود و با شما رفاقتی است؟! چنین نیست، بلکه شما نیز مانند آنان میخورید و مانند آنان میخوابید و مانند آنان محکوم به مرگید؛ در ساعتی که نمیدانید از شب است یا از روز یا در نزدیک است یا در دور، ولی میدانید که فرا میرسد؛ پس همهی بافتههاتان را پنبه میکند و همهی نقشههاتان را نقش بر آب؛ مانند سفالینهای که ناگهان از دست بیفتد یا آیینهای که سنگ در آن آید؛ با آرزوهایی که از یاد میروند و کارهایی که ناتمام میمانند و حسرتی که هجوم میآورد و وحشتی که مستولی میشود! ... باری اکنون که از مرگ گزیری نیست، در حالی بمیرید که برای آخرت کوشانید، نه برای دنیا؛ زیرا کوشش برای آخرت با مرگ به ثمر میرسد و کوشش برای دنیا با مرگ بر باد میرود!» (گفتار 116)
«دنیا را دوست ندار؛ زیرا دنیا آن را که بیش از همه دوستش داشته، وا گذاشته است. اگر باورت نمیآید به گذشتگانت بنگر؛ آنهایی که روزگاری در کنارت بودند و امروز اثری از آنها نیست. پس سرگذشت آنها را مرور کن و از عواقب آنها عبرت بگیر؛ زیرا آنها انسانهایی چون تو بودند که مرگ گلوشان را گرفت و قبر، اجسادشان را بلعید و زمان، آثارشان را محو کرد. آیا میپنداری که آنچه بر سر آنها آمد بر سر تو نخواهد آمد؟! چگونه؟! در حالی که بسیاری از آنها قدرتمندتر از تو و بسیاری دیگر ثروتمندتر از تو بودند و با این حال، قدرت و ثروتشان به آنها سودی نرساند و سرانجام به درون درّهی مرگ سرنگون گردیدند. زنهار! معاشرت با زندگان تو را از مردگان غافل نکند، تا با آنها در تحصیل مال مسابقه دهی و در ساختن خانهها و خریدن ابزارها و گرفتن زنها و فرو رفتن در لذّتها؛ چراکه زندگان، مردگان آینده هستند؛ همچنانکه مردگان، زندگان گذشتهاند... از مرگ غافل نباش؛ چراکه مرگ از تو غافل نیست و خود را برای آن مهیّا کن؛ چراکه نمیدانی در کدامین لحظه سر میرسد. آرزوهای دراز را رها کن و در پی خواهشهای نفس نرو. نه به إقبال دنیا شاد شو و نه از إدبار آن غمگین. مهار خود را از شیطان بگیر و به خلیفهی خداوند در زمین بسپار؛ چرا که شیطان تو را به سوی آتش میراند و خلیفهی خداوند در زمین، تو را به سوی بهشت میخواند.» (نامهی 2)
منصور هاشمی خراسانی، منصور هاشمی خراسانی است، نه چیزی کمتر و نه چیزی بیشتر؛ شخصیّتی که در میان مردم وجود دارد، با اندیشه، حرکت و آرمانی مشخّص و واقعیّتی بر روی زمین که با تغییر نامها تغییر نمییابد؛ نه با «سیّد خراسانی» چیزی بر او افزوده میشود و نه با «انگلیسی» و «دروغگو» چیزی از او کاسته میشود. هر کس گوش شنوا دارد بشنود: منصور هاشمی خراسانی یکی از بندگان خدا و امّت پیامبر او محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم است که از قرآن کریم و سنّت متواتر آن حضرت در روشنایی عقل پیروی میکند و ادّعای نبوّت یا امامت یا مهدویّت ندارد و با هیچ دولت یا مذهب یا گروهی مرتبط نیست و تنها با اقداماتی فرهنگی از قبیل نگارش کتاب و گفتگو با مسلمانان، به سوی مهدی دعوت میکند و برای ظهور آن حضرت زمینهسازی مینماید و در ازای این کار نیک و پرمشقّت، از کسی مزدی نمیطلبد و تنها از خداوند خواهان مزد است و مال کسی را به باطل نمیخورد و جان کسی را به غیر حق در خطر نمیاندازد و به موری کوچک یا جانداری بزرگتر از آن ستمی نمیورزد و با این وصف، اگر کسی دعوت او را اجابت کند و از او حمایت نماید، با نظر به راستی سخن و درستی کار او بر پایهی ادلّهی عقلی و شرعی و با انگیزهی زمینهسازی برای ظهور مهدی است و اگر کسی این کار را نکند یا به جای این کار با او دشمنی ورزد، به او زیانی نمیرساند و تنها خود را از خیری محروم میسازد یا در شرّی میاندازد و خداوند به کار همگان آگاه است. بنابراین، منصور هاشمی خراسانی، تنها مسلمانی عالم و پرهیزکار است که مسلمانان را از پیروی حاکمان ستمگر و زورگو باز میدارد و به پیروی مهدی فرا میخواند و از پیروی ظنون و اوهام نهی میکند و به پیروی علم و یقین امر مینماید و از جهل و تقلید و اهواء نفسانی و دنیاگرایی و تعصّب و تکبّر و خرافهگرایی بر حذر میدارد و به اقامهی اسلام خالص و کامل در پرتو قرآن و سنّت و عقل تحریض میفرماید و با این وصف، کسانی که ایشان را دشمن میدارند، در پیشگاه خداوند عذری ندارند و باید خود را برای عذاب او آماده سازند؛ چراکه واضح است دشمنی کردن با چنین کسی جایز نیست، بلکه دوستی کردن با او واجب است و کسی که با او دشمنی میکند، ظالم و متعدّی است؛ مانند کسی که به او اهانت میکند و کسی که او را استهزاء مینماید و کسی که به او تهمت میزند و کسی که بر او دروغ میبندد و کسی که از او باز میدارد و روشن است که همهی این کسان در ضلالتی آشکارند و برای آنان کیفری سخت خواهد بود. منصور هاشمی خراسانی میفرماید: «وای بر کسانی که حق را باطل میشمارند و راست را دروغ مینمایانند و درست را غلط جلوه میدهند تا از راه خداوند بازدارند و آن را بر روی بندگانش ببندند! چه کسی از آنان ستمکارتر است و چه کسی آنان را از خواری دنیا و عذاب آخرت رهایی میدهد؟! بیگمان آنان در زیانی آشکارند و به سوی تباهی میشتابند. امّا خوشا به حال کسانی که سخن راست را میپذیرند و از کار درست پیروی میکنند و به اهل آن یاری میرسانند و به غوغای ستمگران وقعی نمینهند! آنان به راستی هوشیارانند و به رحمت خداوند امیدوارند؛ چراکه سخن راست را پذیرفتهاند و از کار درست پیروی کردهاند و خداوند پاداش صالحان را ضایع نمیکند و ستایش برای خداوند پروردگار جهانیان است».
منبع: پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار منصور هاشمی خراسانی
https://www.alkhorasani.com/fa/
بسم الله الرحمن الرحیم
چه بخواهیم و چه نخواهیم امروز کتاب «بازگشت به اسلام» اثر علامه منصور هاشمی خراسانی و مکتب بازگشت به اسلام خالص و کامل به یک واقعیت علمی و فرهنگی در جهان اسلام تبدیل شده است. واقعیتی که اگرچه امروز تنها توسط عدهای از مسلمانان جدی گرفته شده و پیگیری میشود، اما به زودی به یک جنبش عظیم اسلامی تبدیل خواهد شد. جنبشی که در مقابل قرنها جهل و تعصب به پا خواهد خاست و موانع حاکمیت خداوند بر روی زمین را از بین خواهد برد. امروز روزهای آغازین انقلاب جهانی است؛ چرا که انقلاب بزرگ مهدوی در آخر الزمان بر پایه علم و یقین و زدودن ظنیّات و بدعت ها و انحرافات شکل خواهد گرفت. همان تحولی که از شدّت بدیع و تازه بودنش آن را دینی جدید مینامند! و البته سرآغاز آن تحول عظیم امروز است. باید خداوند را به پاس این روزهای بزرگ ستایش کرد و بیداری تمامی مسلمانان جهان و بازگشت آنان به سوی اسلام خالص و کامل را از او طلب نمود.
در این میان چیزی که جای تحلیل و بررسی و آسیب شناسی بیشتر دارد سکوت بخشهایی از جامعه و خصوصاً علما، اساتید و روشنفکران در برابر این جریان مهم و تاریخ ساز است که باید از منظرهای گوناگون بدان نگریست و آن را تحلیل کرد. شاید بتوان بیشتر افرادی که کتاب را نمیخوانند، یا آن را میخوانند اما از آن بهره نمیبرند را در یکی از گروههای زیر جست و جو کرد:
1. گروهی از مردم از انتشار کتاب شریف «بازگشت به اسلام» بیخبرند و از آن اطلاعی ندارند. این خلائی است که باید با همت مسلمانان در راستای اطلاع رسانی هرچه بیشتر از این کتاب شریف پر شود، تا حدی که روزی برسد که مسلمانی نباشد که از کتاب «بازگشت به اسلام» بیاطلاع باشد و آن را نخوانده و نفهمیده باشد.
2. گروهی از مردم که کتاب را دریافت کرده و خواندهاند اما مشکل آنها عدم فهم کامل و صحیح تمام یا بخشهایی از آن است، از این رو نسبت به آن بیاعتنایی می کنند. روشن است که این مساله راه حل سادهای دارد. تمام مسلمانانی که موفق به دریافت این کتاب از طرق مختلف میشوند، میتوانند با مراجعه به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار علامه منصور هاشمی خراسانی به آدرس www.alkhorasani.com و مراجعه به بخش شرح آثار و یا بخش پرسشها و پاسخها، ضمن مطالعه شرحهای این کتاب شریف که به چهار زبان فارسی، عربی، تاجیکی و انگلیسی آماده شده و با حمایت دیگر برادران و خواهران مسلمان از اقصی نقاط عالم قابل توسعه به زبانهای دیگر است، و نیز مطالعه سوالات مسلمانان درباره کتاب و پاسخهای پایگاه به ایشان، هرگونه ابهام خود را برطرف نمایند.
3. گروهی از مردم کسانی هستند که ممکن است کتاب را به هر طریقی دریافت کرده باشند ولی به اهمیت آن پی نبرده باشند و یا به دلیل مشغلههای روزمره فرصت خواندن کتاب و تمرکز بر روی آن را پیدا نکرده باشند لذا آن را در اولویت های بعدی گذاشته یا اساسا به کناری دور و مهجور نهادهاند. متاسفانه روزمرگیها و مشکلات جاری زندگی درد همه گیری است که از توجه به حقیقت باز می دارد. اما به راستی اگر مردم بدانند که راه حل همین مشکلات روزمرهشان مانند بالا رفتن قیمت اجناس، کرایه خانه، مشکلات تحصیلی و تربیتی فرزندان، مشکلات خانوادگی و مانند آن، در کتاب بازگشت به اسلام نوشته شده است، شاید در همان بحبوحه روزمرگی ها و مشکلات جایی برای خواندن و تامل درباره این کتاب باز کنند و نگاهشان نسبت به آن به کلی تغییر یابد و با کنجکاوی و تیزبینی فراوانی آن را بخوانند!
4. گروهی از مردم کسانی هستند که ممکن است کتاب را بخوانند و به حقایق موجود در آن پی ببرند ولی به دلیل اختناق و فشار حاکم بر فضای سیاسی کشور بترسند و درباره کتاب چیزی نگویند یا اجازه بیان آن را نیابند! چیزی که به این عده باید یادآور شد، ترس از خدا و روز قیامت و ترس از مواخذه الهی است. چراکه محتوای این کتاب چیزی جز اسلام خالص و کامل بر پایه یقینیات یعنی آیات قرآن و سنت متواتر و براهین محکم عقلی نیست و اینها مصداق بارز معروف هستند. بنابراین دعوت به سوی آن مصداق بارز امر به معروف و لذا واجب است. بنابراین کسی که از مواخذه حکومت ها بیشتر از مواخذه خداوند میترسد فرد باهوش و عاقلی نیست و اشتباه میکند و بی درنگ زیان خواهد کرد و پشیمان خواهد شد.
5. برخی از مردم کسانی هستند که کتاب را درمییابند ولی مطالب داخل آن را به خاطر جدید و نو نمودنش و نیز تفاوت آشکار آن با قرائت های رایج و مشهور موجود، دست کم در برخی موارد، حق نمیشمرند و از آن خوششان نمیآید! این شیوه نیز شیوه درستی نیست! چراکه هر چیزی جز ذات مقدس خداوند حادث است و از زمانی به بعد ایجاد شده است و این دلیل بر عدم و بطلان آن نمیشود! در واقع همان عقاید و اعمال قدیمی که مردم آنها را خوب میشمرند و بدانها عادت کردهاند، از اول وجود نداشتهاند و نسبت به عقاید و اعمال پیش از خود جدید به حساب میآیند و اگر این شیوه را بپذیریم، واضح است که هیچ حقی باقی نمیماند! روشن است که این عادتی نادرست است و ریشه روانی و ذهنی دارد و باید از بین برود. شیوه صحیح که قرآن کریم آن را ستوده است، توجه به همه سخنان صرف نظر از زمان و مکان و گوینده آن و تبعیت از قول أحسن با تکیه بر عقل به عنوان معیار شناخت و دوری از موانع شناخت است.
6. عدهای از مردم نیز که ترجیح میدهند نظاره گر باشند و هیچ وقت هیچ نمیگویند. اینان به وضع موجود خو کردهاند و میترسند دانستن این مکتب و لوازم آن، زندگی جاریشان را بر هم زند! اینها کسانی هستند که بهرهای در آخرت نخواهند داشت؛ چراکه میان حق و باطل جایی نیست و هر کس به حق نپیوندد به باطل خواهد گروید و این بزدلی و ترس از تغییر و رها شدن از زنجیرهای روزمرگی، تاوانی بس بزرگ خواهد داشت.
7. گروهی دیگر برخی از علما و مشاهیر هستند که خبر کتاب را دریافت میکنند ولی چون خود را دانای کل و بی عیب و نقص و بی نیاز از پرسیدن و دانستن میدانند، ممکن است به سراغ کتاب نروند یا اینکه کتاب را بخوانند اما غرورشان اجازه ندهد که در برابر حقایق آن سر خم کنند و درباره آن سخنی بگویند. البته این افراد از جهات متعدد در محاسبات خود دچار اشتباه شده اند. چراکه از یک سو پذیرش اشتباه و اعتراف به یک جهل نه تنها مقام یک نفر ولو جلیل المنزله را پایین نمیآورد بلکه اتفاقاً بیشتر بالا میبرد. از سوی دیگر، بزرگ حقیقی کسی است که در پیشگاه خداوند بزرگ باشد نه در پیشگاه مردم و مشهور حقیقی کسی است که در آسمان مشهور باشد نه در زمین! و تنها کسانی نزد خداوند بزرگ و در آسمان مطهر او مشهورند که از او بترسند و اهل تقوا باشند و حق را ببینند و بشنوند و به زبان آورند و از آن تبعیت نمایند و به سوی آن دعوت کنند. ولی متاسفانه عده کمی این حقیقت بزرگ را در مییابند. وانگهی بالاخره چه این به اصطلاح بزرگان و مشاهیر بخواهند و چه نخواهند، حق راه خود را طی میکند و به سر منزل مقصود میرسد و در آن روز چیزی جز رسوایی برای این گروه باقی نمیماند! لذا عقل حکم میکند که امروز، فکر فردا را بکنند و امروز پا بر غرور خود بگذارند تا فردا پا بر همه چیزشان گذاشته نشود!
8. عدهای نیز با پیش ذهنیتهای خود به کتاب مینگرند. هنوز آن را ندیده و نخواندهاند تکذیب میکنند و باطل میشمرند و برچسب های متعددی بر آن میزنند. اینان کسانی هستند که از قبل تصمیم خود را گرفتهاند و اگر کتاب را میخوانند، نه برای فهمیدن و رشد و هدایت بلکه برای عیب جویی و انکار و بهانه تراشی و استهزاء میخوانند و به دنبال حکمت و هدایت نیستند. این عده تنها در آن روز حسرت که چشم ها از حدقه بیرون میزند، خواهند فهمید که چه زود تصمیم گرفتند و فریب شیطان را خوردند و معرکه را باختند.
9. گروهی نیز آن قدر متعصباند که به محض دیدن کوچکترین تفاوتی در کتاب با چیزها و کسانی که آنها را قبول دارند، بدون کوچکترین تأملی اختیار از دست میدهند و زبان به هتاکی و فحاشی و توهین و تهمت میگشایند. این گروه نیز تنها روزی حق را میفهمند که به همراه محبوبها و معبودهایشان یک جا وارد آتش دوزخ شوند. آتشی که تعصب کورکورانه و حمیّت جاهلیشان آن را بر افروخته است. آن روز، روز حسرتی عظیم است و از آن روز باید به خداوند پناه برد.
10. برخی نیز آن قدر مقلّدند که بی اجازه مرجع تقلید و مقتدایشان حتی آب نمیخورند، چه رسد به خواندن و درک و التزام به کتاب گرانسنگی چون «بازگشت به اسلام»! اینان نیز به مجرد مواجه شدن با این کتاب چشم میبندند و هر آن چه مرجع تقلید و مقتدایشان گفت همان میکنند. اینان نیز در روزی سخت که مرجع تقلید و مقتدایشان از آنها دستگیری نخواهند کرد با حسرتی بزرگ رو به رو خواهند شد.
11. عده ای نیز این کتاب شریف را میخوانند و به معارف آن پی میبرند، اما در غوغای فتنه و آشوب و حاشیه سازی و هوچی گری و تبلیغات مسموم دشمنان خدا فریفته میشوند و بدبین میگردند و دلشان تیره میشود و به جای متن به حاشیه میپردازند و در نهایت از حق دور میشوند. البته تردیدی نیست که این گناه بزرگ، نخست بر گردن آن فتنه گرانی است که از راه خدا باز میدارند و عذابی دردناک در انتظار آنهاست. این هوچی گران با وجود باز بودن دروازه نقد علمی و منطقی، از آن جا که هیچ برهان و منطقی ندارند دست به آلوده کردن فضا میزنند. اما به هر حال مخاطبان این کتاب شریف باید بدانند که حرکت حقّ تمام انبیاء و اولیاء در طول تاریخ نیز با سم پاشی و توهین و تهمت و فتنهگری مستبدان و مستکبران و زورگویان همراه بوده است و دشمنان خدا همواره با بدترین شیوه فضا را آلوده میساختند و مردم را از راه خدا باز میداشتند. لذا اتفاق جدیدی نیفتاده است و مخاطبان این کتاب شریف باید با آزادگی و انصاف به دلایل و براهین آن نظر کنند و فارغ از احساسات زودگذر و هیجانات کاذب، حق را بیابند و به مقتضایش عمل نمایند ان شاءلله.
در واقع شاید با تکیه بر معرفت ناب «معیار و موانع شناخت» که حضرت علامه در کتاب شریف «بازگشت به اسلام» تبیین کردهاند، بتوان گفت که هرگاه کسی به معیار شناخت پایبند و از موانع شناخت دور باشد به اذن خداوند به حقیقت دست مییابد و به توفیق الهی به عمل به مقتضای آن نیز موفق خواهد شد. اما نکته اینجاست که کتاب بازگشت به اسلام نقطه آغاز است. کتاب با شناخت شناسی شروع میشود و سپس طریق صحیح شناخت را به ما یاد میدهد و بعد نیز ما را رها نمیکند بلکه با همان طریقی که یادمان داد حقیقت اسلام و اسلام حقیقی را به ما نشان میدهد. شاید بتوان گفت که این کتاب شریف، علمی تفصیلی را در اختیار مخاطب خود قرار می دهد که این علم (یقین)، مقدمه عمل است. ولی مهم آن است که این علم تفصیلی، علمی اجمالی را در مقدمه خود دارد و آن علم به جهل خود است. یعنی کسی که احتمال بدهد چیزهایی را نمیداند و ممکن است در اشتباه باشد و احتمال بدهد کسانی که دوستشان داشته و بدانها احترام میگذاشته و از آنها تبعیت میکرده در اشتباه بوده باشند، چنین کسی کتاب را مییابد و به گوشهای میرود و با صرف همین احتمالات و با انصاف و بدون سوء ظنّ آن را میخواند و به خواست خداوند هدایت میشود. شاید بتوان مثالی را در تبیین این موضوع زد که البته مثالی قرآنی است. یک پزشک میتواند یک بیمار را به اذن خداوند مداوا کند و شفا بخشد اما یک مرده را نمیتواند! حضرت علامه نیز کسانی را میتوانند با این کتاب شریف به اذن خداوند هدایت نمایند که بیمار اما زنده باشند. کسی که دلش در مرداب جهل مرکّب و ترس از غیر خدا و تعصبات جاهلی و تکبّر و تقلید کورکوارنه مرده باشد را با هیچ حکمتی نمیتوان به راه آورد! چنانکه میفرماید: «و ما أنت بمسمع من فی القبور» بنابراین باید از این عیوبی که دل را میمیراند و قلب را مریض میکند برای خود و مردم به خداوند پناه ببریم و از او طلب هدایت و رشد کنیم، باشد که به رحم او دلهای مردم نرم گردد و به سوی خلیفهاش بر روی زمین بازگردند و اسلام خالص و کامل و عدالت جهانی را بر روی زمین برپا دارند و این همان معرفتی است که عالم جلیل القدر حضرت منصور هاشمی خراسانی حفظه الله در کتاب خویش تبیین فرموده و به سوی آن فرا میخوانند. و الحمد لله رب العالمین
منبع: پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار منصور هاشمی خراسانی
https://www.alkhorasani.com/fa/moshahede-maghaleh/3186/#Edameye-matlab