بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام و احترام خدمت شما دست اندرکاران دفتر حفظ و نشر آثار منصور هاشمی خراسانی این حقیر کتابی را که معرفی فرمودید مطالعه کردم و یادداشتی دربارهی آن نوشتهام که برایتان ارسال میکنم.
«وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ» (أنفال/46)
«از خدا و پیامبرش اطاعت کنید و با یکدیگر به نزاع برنخیزید که سست شوید و نیروی شما برود و صبر پیشه سازید که خدا با صابران است»
تاریخ اسلام گواه این واقعیت انکارناپذیر است که بعد از وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم و فقدان آن حضرت که به واقع بزرگترین مصیبت برای مسلمانان بود، امت اسلامی به دلیل وقوع در فتنههای بزرگ و شبهات گمراهکنندهی بسیار، دچار سرگردانی شد و راه خویش را برای تحقّق آرمان اسلام و تشکیل مدینهی فاضله گم کرد. به همین خاطر به تدریج شوکت و اقتدار زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم را از کف داد و در گذر ایام و دورانها دچار خواری و مسکنت شد! سرزمینهای پهناور اسلامی که با شعار توحید در زیر یک بیرق درآمده بودند از یکدیگر گسستند و با شعارهای واهی و بیپایه و با تحریک و توطئهی قدرتهای مستکبر ندای استقلال طلبی سر دادند! همهی این مصائب از آن رو بود که مسلمانان با ارزشترین سرمایهی خویش را با دست خود آتش زدند و اتحاد صفوف خود را به تفرقه ونزاع تبدیل نمودند. طبیعی است که پیامد چنین خبط عظیمی، چیزی جز بر باد رفتن دستاوردها و مجاهدتهای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم نمیتوانست باشد. تا جایی که امروز شاهد آن هستیم که تفرقه میان امت و بغض و عداوت در میان ایشان چشم انصافشان را نابینا نموده و دلهایشان را از محبت نسبت به یکدیگر تهی کرده است و آنان را که همگی از امت واحده هستند، با یکدیگر بیگانه ساخته است! هر روز از گوشهای از جهان اسلام فریاد تکفیر و لعن مسلمانان علیه یکدیگر به گوش میرسد؛ گروهی از ایشان جهاد با گروه دیگر را واجب میشمارند و گروهی هم به قتل و ریختن خون برادران دینی خود فتوا میدهند و آن را مأجور و مستوجب ثواب میدانند! دیگر کار به جایی رسیده است که شقاق و جدایی مسلمانان از یکدیگر برایشان زینت داده شده و استقلال و استغناء از اغیار نامیده میشود و نزدیکی به کافران و همپیمان شدن با ایشان سودمند و موجب پیشرفت تلقی میگردد.
تردیدی نیست که غفلت سترگ و خطرناکی مسلمانان جهان را فرا گرفته است؛ چراکه اغلب ایشان، بیمحابا اختلافات بین خود را افزایش میدهند و برای نزاع و جدال زمینههای جدید و تازهتری فراهم میکنند، در حالی که برای اطاعت از فرمان اکید خداوند مبنی بر حفظ یکپارچگی مسلمانان و تحقق اتحاد امت اسلامی گامی برنمیدارند! اما حقیقتی که اینان از آن غافل هستند این است که تیشهی شقاق و اختلاف، ریشهی مشترک شجرهی طیبهی امت اسلامی را از جا میکند و سلامت و حیات آن را بیش از هر چیز دیگر تهدید میکند؛ تیشهای که شایسته است به ریشهی دشمنان اسلام و بدخواهان آن نواخته شود.
ما در چنین برههای کتاب عمیق و مؤثّر «بازگشت به اسلام» که منادی وحدت و تفاهم در میان مسلمانان جهان و یادآوریکنندهی اصول و مبادی مشترک میان آنهاست و با التفات تحسینبرانگیز به همهی اشتراکات و امور مورد اتّفاق مسلمانان و با متدی وحدتآفرین و غیر تنشزا به نگارش درآمده است را به فال نیک میگیریم و امیدوار هستیم با پیام روشنگرانه و آگاهیبخش خویش منشأ خیر و برکت برای تمام مسلمانان جهان باشد.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
«اُدْعُ إِلَىٰ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ۖ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» (نحل/ ۱۲۵)؛ «با حکمت و موعظهی نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به گونهای که بهتر است مجادله نما».
«منصور هاشمی خراسانی» یک نام مستعار و غیر واقعی است. او اهل افغانستان و دانشجوی اخراجی یکی از دانشگاههای ایران در مقطع دکترای الهیّات است. او پس از اخراج از دانشگاه، به افغانستان رفته و ادّعای خود را با نام مستعار «منصور هاشمی خراسانی» آغاز نموده است.
مخالفان نهضت مقدّس «بازگشت به اسلام» حجّتی برای ارائه ندارند و دستشان در مصاف علمی با آموزههای متین حضرت علامه خالی است لذا به حاشیهسازی و داستانسرایی روی آوردهاند. باری، به نظر میرسد که شایعات مغلوطی از این طرف و آن طرف به گوش منتقد رسیده یا در تلهی یاران علامه منصور هاشمی خراسانی افتاده است که سعی میکنند با تدابیر ویژهای، دشمنان آن بزرگوار را دربارهی هویّت ایشان به اشتباه بیندازند؛ چنانکه در پایگاه اطلاعرسانی ایشان آمده است: «تدابیر ویژهای برای پنهان نگاه داشتن هویّت و مکان ایشان از چشم دشمنانشان اندیشیده شده که با دقّت توسّط یارانشان در حال اجراست. این تدابیر به گونهای است که دشمنان ایشان را دربارهی هویّت و مکان ایشان متحیّر ساخته و به غلط انداخته است؛ تا حدّی که بارها افراد مختلفی را با ایشان اشتباه گرفتهاند!» (نقدها و بررسیها، کد ۲۹) در هر صورت، این گمانهزنیها بار اوّلی نیست که مطرح میشود و هدفی جز حاشیهسازی، تشویش اذهان و انحراف افکار مخاطب از متن گفتمان ایشان ندارد. طرّاحان این دسیسه به دنبال آن هستند که حواس مردم را به یک سری حواشی و جزئیات پرت کنند و آنان را از اصل گفتمان حضرت علامه غافل نمایند. لذا مردم باید هوشیار باشند و در دام آنها نیفتند.
جالب است که پایگاههای اینترنتی وابسته به نظام ایران، تا همین چند روز پیش اصرار داشتند که «منصور هاشمی خراسانی اصلاً وجود خارجی ندارد» اما از آنجا که با روشنگریهای قاطع و مؤثّر این نهضت بزرگ، مکرشان باطل شده است در چرخشی مذبوحانه یکباره نام و نشانی برای حضرت علامه کشف کردند و ضمن اعتراف به وجود خارجی ایشان، در تلاشند با سخنپراکنی و داستانپردازی دربارهی سوابق و مشخّصات فردیشان، اذهان عمومی را به حواشی بیاهمیت معطوف نمایند.
پایگاه رسمی این عالم ربّانی از همان آغاز کار خود (حدود ۴ سال پیش) به صورت منطقی و صادقانه توضیح داده است که به دلیل محذوریتهای امنیتی، نمیتواند مستعار بودن یا نبودن نام ایشان را اعلام کند؛ چنانکه در بخشی از توضیح خود گفته است: «دفتر حفظ و نشر آثار این عالم بزرگوار مایل به مجادله دربارهی حروف و الفاظ که -در هر صورت وضعی و اعتباری هستند- نیست و به دلایل امنیّتی و به دلیل آنکه موضوعیّتی برای نام این بزرگوار نمیشناسد، اصراری برای اثبات مستعار بودن یا نبودن آن ندارد.» (بخش آشنایی) هر چند در مقام بررسی، امکان مستعار بودن نام ایشان را پذیرفته است؛ با این توضیح که <اولاً استفاده از نام مستعار در میان رهبران آزاده و اصلاحطلب جهان که دشمنان فراوانی دارند طبیعی است و چیز غیر عادی و دور از انتظاری محسوب نمیشود؛ ثانیاً داشتن دو یا چند نام در میان بسیاری از مردم جهان، حتّی در مواردی که تهدید و خطری برای آنان وجود ندارد، رایج و متعارف است، در حالی که شخصیّت، روش و اهداف آنان در هر حال ثابت و مشخّص است؛ ثالثاً اتّخاذ لقب برای پیشوایان و بزرگان دین، کاری شایع و معمول است و سنّتی اسلامی به شمار میرود…چنانکه به عنوان نمونه، لقب «مصطفی» برای پیامبر اکرم ص از این قبیل است…سایر پیشوایان اهل بیت نیز القاب مختلفی مانند «باقر»، «صادق»، «کاظم» و «رضا» داشتند و امروز به آنها شناختهتر هستند…ولی واضح است این چیز مهمّی نیست که فکر شما و کوتهفکرانی دیگر را به خود مشغول کرده و به دستآویز سستتان برای تبلیغ بر ضدّ این عالم بزرگ و مظلوم تبدیل شده است. مسلّماً از نظر عاقلان، تنها اندیشهها و آموزههای اسلامی و اصلاحگرانهی ایشان اهمّیت دارد و نام و لقب و شهرت ایشان تعیین کننده نیست…بنابراین، شما میتوانید تصوّر کنید که نام منصور هاشمی خراسانی، محمّد یا علی یا عمر یا سعید یا هاشم یا جعفر یا قاسم یا قنبر یا محمّد علی یا محمّد جعفر یا عبد الله یا چیز دیگری است…>. (نقدها و بررسیها، کد ۶)
به این ترتیب، اگرچه مستعار بودن نام ایشان امر قطعی و ثابتی نیست اما احتمال آن، چیزی است که حدود ۴ سال پیش توسّط پایگاه اطّلاع رسانی ایشان مطرح شده است و لذا طرح آن توسّط منتقد، کشف جدیدی شمرده نمیشود و صرفاً تکرار مکرّرات است!