سربازان زمینه ساز ظهور امام مهدی (َع)

سربازان زمینه ساز ظهور امام مهدی (َع)

* کلید ظهور امام مهدی (َع) بازگشت به اسلام کامل و خالص است *
سربازان زمینه ساز ظهور امام مهدی (َع)

سربازان زمینه ساز ظهور امام مهدی (َع)

* کلید ظهور امام مهدی (َع) بازگشت به اسلام کامل و خالص است *

مرثیه‌ای برای گذشتگان؛ عبرتی برای آیندگان

«إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ»

چند هفته پیش در ایران، تعداد زیادی از مردم معترض که از فشارهای اقتصادی و سیاسی موجود به فریاد آمده بودند، در کف خیابان‌ها به ضرب گلوله کشته شدند. دو روز پیش، تعداد زیادی از مردم، در تشییع جنازه‌ی قاسم سلیمانی فرمانده‌ی سپاه قدس، در انبوه جمعیت و در سوء مدیریت مسؤولان، زیر دست و پا ماندند و جان دادند. بامداد دیروز، حمله‌ای موشکی به دو پایگاه نظامی آمریکایی در عراق صورت گرفت که طبق گزارش رسمی مقام‌های آمریکایی، هیچ تلفاتی نداشت! صبح دیروز، خبر درگذشت شمار کثیری از مردم در سقوط هواپیمای اوکراینی نزدیک تهران منتشر شد؛ سانحه‌ای که بیش از 170 کشته بر جای گذاشت. این حوادث، سرخط اخبار روزهای اخیر در ایران بود؛ حوادثی که سایه‌ی مرگ را بر این کشور گسترده و خانواده‌های بسیاری را داغدار کرده است. چه بسیار جوانان مستعدّی که پرپر شدند؛ جوانانی که ممکن است اقوام نزدیک و دور یا دوستان و همسایگان شما باشند. خداوند آن‌ها را بیامرزد. آن‌ها دستشان از دنیا کوتاه شد و هم‌اکنون در محضر خداوند، باید پاسخگوی عقاید و اعمالشان باشند؛ اینکه معبودشان چه بوده است؟ آیا بر اسلام مردند؟ امامشان که بوده است؟ آیا بر هدایت بودند یا گمراهی؟ چون انذار دهنده به سمتشان آمد، او را لبیک گفتند یا إعراض کردند؟ چه بسا گروهی از آن‌ها هم‌اکنون آرزو می‌کنند که به دنیا بازگردند، بلکه کار شایسته‌ای انجام دهند: «رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا إِنَّا مُوقِنُونَ» (سجده/ 12)؛ «پروردگارا! دیدیم و شنیدیم، پس ما را بازگردان تا کار شایسته‌ای انجام دهیم؛ ما یقین پیدا کردیم». چراکه جهان دیگر را دیده‌اند و به عالم ملکوت واقف شده‌اند. در حالی که پاسخ می‌شنوند: «أَوَلَمْ نُعَمِّرْکُم مَّا یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَن تَذَکَّرَ وَجَاءَکُمُ النَّذِیرُ» (فاطر/ 37)؛ «آیا شما را چندان عمر ندادیم که هر کس می‌خواست در آن مقدار عمر متذکّر شود، متذکّر می‌شد؛ و انذار دهنده به سوی شما نیامد؟» به راستی چه کسی از چند ساعت آینده‌اش مطلع است؟ امروز را در کنار خانواده نشسته‌ای و گرم صحبت با عزیزانت هستی، فردا جسد سرد بی‌جان تو یا آن‌ها را زیر خروارها خاک دفن می‌کنند...

باری، مردگان رفتند و زندگان ماندند. ما و شما، کسانی که همچنان نفس می‌کشند و مهلت یافته‌اند تا پیش از مرگ، خود را اصلاح کنند، یا حسرتی عمیق بر دل نشانند. معبودمان چیست؟ آیا بر اسلام زندگی می‌کنیم؟ اماممان کیست؟ آیا بر هدایتیم یا گمراهی؟ چون انذار دهنده به سمتمان بیاید، او را لبیک می‌گوییم یا إعراض می‌کنیم؟ بی‌گمان پاسخ به این سؤالات، از نان شب واجب‌تر است؛ چراکه سعادت و شقاوت ما در سرای پایدار را تعیین می‌کند. پس «بمیرید، پیش از آنکه بمیرید!» یعنی پیش از مرگ، از خود حسابرسی کنید. چه زیبا فرمود حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، آن گاه که پندها داد و نامه‌ها نوشت و ما را از مرگ و از عاقبت کارمان بر حذر داشت. آیا سخنش را بررسی کردیم و در میزان عقل سنجیدیم، یا خنده زدیم و مسخره‌کنان پشت کردیم؟ به‌راستی کسانی که امروز نصایح این عالم دلسوز را می‌شنوند و به بهانه‌های گوناگون اجابتش نمی‌کنند، در محضر خداوند چه پاسخی خواهند داشت؟ یا کسانی که او را اجابت کرده‌اند، اما در میدان عمل نقش مؤثری ندارند، چگونه عذر خواهند آورد، هنگامی‌که فرشته‌ی مرگ بیاید و قیامت فرا رسد و ترازو گذاشته شود و دوزخ شعله‌ور گردد؟

سخنان زیر، گوشه‌ای از تذکرات نورانی این عالم عالی‌مقام در باب مرگ است:

«هر جایی که بروید گریبان شما در دست مرگ است و شما را از آن گریزی نیست. نه در قلّه‌های کوه‌ها از آن در امان خواهید بود و نه در زوایای درّه‌ها از آن پنهان. اکنون که فرصتی دارید و می‌توانید، برای آخرت توشه‌ای برگیرید و خود را به کاری وادارید که برایتان سودمند است... بهترین توشه برای آخرت پرهیزکاری است و سودمندترین کار برای شما یاری خلیفه‌ی خداوند؛ چراکه پرهیز از بدی بر انجام خوبی مقدّم است و یاری خلیفه‌ی خداوند از یاری دیگران اولی. زنهار به یاری ستمگران نپردازید تا خون ستمدیدگان را بریزید و جانب فرمان‌روایان را نگیرید تا جانب مهدی را فرو گذارید! چه کسی بدبخت‌تر از کسی است که آخرت خود را به دنیای دیگران می‌فروشد و چه کسی گمراه‌تر از کسی است که گماشته‌ی خود را بر گماشته‌ی خداوند مقدّم می‌سازد؟! حسرت مانند خون، به همه‌ی اجزائش خواهد رسید و پشیمانی مانند پوست، سر تا پایش را فرا خواهد گرفت، هنگامی که مرگ مانند عقاب بر سر او فرود می‌آید و چنگال‌هایش را مانند تیر در جان او فرو می‌برد، تا او را با خود به جهانی ببرد که بس هولناک و محنت‌انگیز است و بازگشتی از آن متصوّر نیست.» (گفتار 26)

«ای برادران! از خواب غفلت بیدار شوید و برای زندگی پس از مرگ اندوخته‌ای فراهم سازید، پیش از آنکه فرصت را از دست بدهید و مانند پاره‌سنگی بر زمین سرد و سخت شوید! نمی‌بینید خویشاوندان خود را که یکی پس از دیگری می‌میرند و به سوی گورها برداشته می‌شوند؟! آیا آنان از گوشت بودند و شما از آهنید یا مرگ را با آنان خصومتی بود و با شما رفاقتی است؟! چنین نیست، بلکه شما نیز مانند آنان می‌خورید و مانند آنان می‌خوابید و مانند آنان محکوم به مرگید؛ در ساعتی که نمی‌دانید از شب است یا از روز یا در نزدیک است یا در دور، ولی می‌دانید که فرا می‌رسد؛ پس همه‌ی بافته‌هاتان را پنبه می‌کند و همه‌ی نقشه‌هاتان را نقش بر آب؛ مانند سفالینه‌ای که ناگهان از دست بیفتد یا آیینه‌ای که سنگ در آن آید؛ با آرزوهایی که از یاد می‌روند و کارهایی که ناتمام می‌مانند و حسرتی که هجوم می‌آورد و وحشتی که مستولی می‌شود! ... باری اکنون که از مرگ گزیری نیست، در حالی بمیرید که برای آخرت کوشانید، نه برای دنیا؛ زیرا کوشش برای آخرت با مرگ به ثمر می‌رسد و کوشش برای دنیا با مرگ بر باد می‌رود!» (گفتار 116)

«دنیا را دوست ندار؛ زیرا دنیا آن را که بیش از همه دوستش داشته، وا گذاشته است. اگر باورت نمی‌آید به گذشتگانت بنگر؛ آن‌هایی که روزگاری در کنارت بودند و امروز اثری از آن‌ها نیست. پس سرگذشت آن‌ها را مرور کن و از عواقب آن‌ها عبرت بگیر؛ زیرا آن‌ها انسان‌هایی چون تو بودند که مرگ گلوشان را گرفت و قبر، اجسادشان را بلعید و زمان، آثارشان را محو کرد. آیا می‌پنداری که آنچه بر سر آن‌ها آمد بر سر تو نخواهد آمد؟! چگونه؟! در حالی که بسیاری از آن‌ها قدرتمندتر از تو و بسیاری دیگر ثروتمندتر از تو بودند و با این حال، قدرت و ثروت‌شان به آن‌ها سودی نرساند و سرانجام به درون درّه‌ی مرگ سرنگون گردیدند. زنهار! معاشرت با زندگان تو را از مردگان غافل نکند، تا با آن‌ها در تحصیل مال مسابقه دهی و در ساختن خانه‌ها و خریدن ابزارها و گرفتن زن‌ها و فرو  رفتن در لذّت‌ها؛ چراکه زندگان، مردگان آینده هستند؛ همچنانکه مردگان، زندگان گذشته‌اند... از مرگ غافل نباش؛ چراکه مرگ از تو غافل نیست و خود را برای آن مهیّا کن؛ چراکه نمی‌دانی در کدامین لحظه سر می‌رسد. آرزوهای دراز را رها کن و در پی خواهش‌های نفس نرو. نه به إقبال دنیا شاد شو و نه از إدبار آن غمگین. مهار خود را از شیطان بگیر و به خلیفه‌ی خداوند در زمین بسپار؛ چرا که شیطان تو را به سوی آتش می‌راند و خلیفه‌ی خداوند در زمین، تو را به سوی بهشت می‌خواند.» (نامه‌ی 2)

دیدگاه‌های دیگر از این نویسنده:

منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار منصور هاشمی خراسانی
https://www.alkhorasani.com/fa/moshahede-nokte/11571/#Edameye-matlab

علل ناکامی مردم ایران در جنبش‌های اعتراضی سال‌های اخیر

مردم ایران در هفته‌ی آخر آبان ماه (عقرب) سال جاری، روزها و لحظه‌های بسیار سخت و سیاهی را پشت سر گذاشتند؛ روزهایی سراسر تنش و التهاب و خفقان و لحظه‌هایی آکنده از فشار و سرکوب و تحقیر معترضان؛ معترضانی که با جرقّه‌ی گرانی بنزین شعله‌ور شدند و آتش خشمی انباشته و فروخرده را به صحن خیابان‌ها کشاندند و چند روزی مشتی گره کردند و فریادی سر دادند؛ شاید صدایشان به جایی برسد و سبب‌ساز تحوّلاتی تازه گردد!

در روزهایی که گذشت، بسیاری از شهرهای ایران پس از حوادث پی در پی و اعتراضات خیابانی گسترده، با فضایی سنگین و امنیتی و گاه شبیه به حکومت نظامی مواجه شد. برخورد خشن و قهرآمیز از یک سو و قطع سراسری اینترنت به منظور ممانعت جدّی از گردش اطّلاعات و انتقال اخبار از سوی دیگر در دستور کار حکومت قرار گرفت تا به مثابه‌ی دو اهرم خردکننده، اعتراضات را در نطفه خفه کند. بنا بر گزارش‌های مختلف، دست کم بالای صد نفر جان باختند و هزاران نفر زخمی و بازداشت شدند و صدمات و خسارات زیادی به مراکز و اماکن عمومی وارد شد.

از نظر تبلیغاتی اما سران و رؤسای کشور، هم در سطوح بالای حاکمیتی و هم در سطوح دولتی، یک صدا و با تحکّمی حیرت‌انگیز، مردم معترض را با یک چوب راندند و آنان را مشتی اشرارِ مزدور و اوباشِ آشوب طلب خواندند و سعی نمودند با فرافکنی همیشگی، آنان را کسانی غیر از مردم و عناصری مخرّب، وابسته به بیگانگان و اجیر شده از سوی دشمنان معرّفی کنند. طبیعی است که رسانه‌ها و تریبون‌های وابسته به آنان هم این مواضع را چشم بسته تکرار نمودند. چندی بعد هم در تقابل با اعتراضات «غالباً» خودجوش مردم، اعتراضاتی فرمایشی ترتیب دادند و باز با عوام‌گرایی و صحنه‌آرایی دیگری «ملّت حاضر در صحنه» را سازماندهی کردند و به صورتی البته «خودجوش» به میدان آوردند!

پس از گذشت یک هفته، اعتراضات به صورت کامل سرکوب و تبعاً متوقّف شد و برگ دیگری از ناکامی مردم ایران در این حرکت‌های اعتراضی ورق خورد.

اما چیزی که در این جا قابل ذکر است و می‌توان درباره‌ی آن صحبت کرد، بررسی دلایل و عواملی است که به شکست چنین اعتراضات و جنبش‌های مردمی منجر می‌شود. بررسی این عوامل می‌تواند به مثابه‌ی روشن کردن چراغ عبرتی برای آینده و جنبش‌های پیش رو باشد.

از قرار معلوم، شکست این حرکت‌ها در فضای سیاسی و اجتماعی ایران، معلول عوامل مختلفی است، اما به نظر نگارنده مهم‌ترین عوامل آن به قرار زیر است:

۱ . مداخله‌ی عناصر فاسد و بدنام و تلاش آنان برای مصادره‌ی اعتراضات:

یکی از مهم‌ترین چالش‌ها و آسیب‌ها در اعتراضات دامنه‌داری که با استقبال و همراهی گروه قابل توجّهی از مردم مواجه می‌شود، ورود و دخالت گروهک‌های منحط و منزوی با مبانی و روش‌های غیر قابل دفاع و تلاش آنان برای مصادره‌ی اعتراضات و مطالبات مردم به نفع خود است. امثال این گروه‌ها با اعلام حمایت خود و پا برهنه دویدن در میان حرکت‌های بی‌حاشیه و سالم مردمی، بزرگ‌ترین خسارات و کاری‌ترین صدمات را به این جنبش‌های اعتراضی وارد می‌کنند؛ زیرا از یک سو بهانه‌ی لازم و دستاویز کافی برای سرکوب معترضان را به دست حاکمیّت می‌دهند و از سوی دیگر منجر به گسستگی، چند صدایی و تشتّت صفوف مردم و چند پارگی شعارها و درخواست‌های آنان می‌گردند. به عنوان نمونه، وقتی در وسط معرکه و در اوج اعتراضات، گروهک گمراه، تاریخ مصرف گذشته و بدسابقه‌ای مثل مجاهدین خلق شروع به موضع گیری و پمپاژ تبلیغاتی می‌کند و از این اعتراضات حمایت می‌نماید یا وقتی سلطنت طلبان فاسد از شخصی متوهّم به نام شاهزاده‌ سخن به میان می‌آورند که میان دموکراسی و پادشاهی گیر کرده و خودش هم به درستی نمی‌داند که چه کاره است یا وقتی مقام‌های ارشد ایالات متّحده‌ی آمریکا که خود، دستِ شیطان را از پشت بسته‌اند، در مسأله‌ی اعتراضات ایران مداخله می‌کنند، کاملاً واضح و قابل انتظار است که سیر طبیعی و منطقی اعتراضات مردمی به سوی مطامع سیاسی مستکبران یا توقّعات یکجانبه‌ی طیفی خاص و فرصت‌طلب منحرف شود. با این وصف، برای چنین عناصر دردسرساز و بی‌مصرفی بهتر است که در چنین بزنگاه‌ها و برهه‌های حسّاسی سکوت اختیار کنند و مردم را به حال خود واگذارند و هزینه‌ی اعتراضات را برای مردم بالا نبرند!

۲ . تخریب اماکن و اموال عمومی:

در اعتراضات اخیر شاهد بودیم که صدها بانک، جایگاه سوخت، اتوبوس و به آتش کشیده شد و برخی فروشگاه‌های زنجیره‌ای به غارت رفت و حوادث نامیمونی رخ داد که شکل و شمایل ابتدایی این اعتراضات را تغییر داد و آن را به آشوب و اغتشاش خیابانی و یک شورش تمام عیار شبیه نمود و تبعاً مستمسک لازم برای ورود حکومت به فاز سرکوب و اقدامات خشن نیروهای ضدّ شورش را دست و پا کرد. پر واضح است که این اقدامات نابخردانه و غیر منطقی، نه تنها فایده‌‌ای ندارد و بی‌سرانجام است، بلکه به شدّت آسیب‌زاست و عمر اعتراضات را کم می‌کند و آن را به ضعف و ابتذال می‌کشاند. اگرچه باید این نکته را افزود که طبق برخی گزارش‌ها و روایت‌های موجود، دست کم برخی از این تخریب‌ها و شورش‌ها، توسّط نیروهای وابسته به حکومت و «اراذل اجاره‌ای» یا همان «شعبان ‌بی‌مخ‌های» حکومتی انجام شده و مردم عادی نقشی در آن نداشته‌اند.

۳ . سکوت نخبگان و انفعال شخصیت‌های سیاسی و اجتماعی:

عدم حمایت قاطع، فوری و شفّاف نخبگان و شخصیت‌های متنفّذ و مؤثّر جامعه، حلقه‌ی مفقوده‌ای است که در سال‌های اخیر، کثیری از اعتصابات و حرکت‌های اعتراضی مردم را با شکست مواجه کرده و عقیم و بی‌نتیجه نموده است؛ خصوصاً نخبگان و شخصیت‌هایی که در داخل ایران قرار دارند و موضع گیری مثبت و دلگرم‌کننده‌ی آنان می‌تواند نقش سازنده و پیش برنده‌ای داشته باشد و دست حکومت در سرکوب گسترده را کوتاه نماید. اما در اعتراضات اخیر، نه تنها شاهد سکوت این دسته از نخبگان، بلکه در مواردی شاهد همراهی آنان با گفتمان حاکم و تأیید سرکوب‌ها و شدّت عمل نظام در مواجهه با مردم بودیم و این مصداق خنجری از پشت به مردم و مطالبات آنان است!

۴ . فقدان رهبری و سازماندهی جریان‌های اعتراضی:

ویژگی بارز اعتراضات اخیر از هم گسیختگی و سردرگمی معترضان، اتّکاء آنان به حرکت‌های ابتکاری و خودجوش، عقده‌گشایی و واکنش‌های هیجانی و حساب نشده، عدم وحدت رویّه و هماهنگی نیروها و بالأخره عدم نظارت بر عملکرد آنان بود. همه‌ی این توصیفات، حاکی از فقدان عنصر رهبری و انضباط و انسجامی است که این عنصر در حرکت‌های اعتراضی ایجاد می‌کند. اما ادّعای برخی تحلیل‌گران مبنی بر آنکه چنین حرکت‌های اعتراضی نیازی به رهبر ندارد یا بدنه‌ی مردم رهبر آن هستند، بیشتر شبیه به شعر یا لفّاظی است و به غرض خالی نبودن عریضه و امید واهی دادن به مردم مطرح می‌شود.

۵ . سکولاریزه شدن اعتراضات و غیر دینی بودن شعارها:

در اعتراضات و اعتصابات مردم ایران در سال‌های اخیر، دیگر شعارهای دینی به گوش نمی‌رسد، بلکه مضمون قاطبه‌ی شعارها یا اعتراض به اوضاع معیشتی است و یا اعتراض‌های تند و رادیکال سیاسی و در غایت امر، انتقادات جدّی و ساختاری به نهاد روحانیت. کاملاً روشن است که مردم، دیگر گزاره‌ها و کلیشه‌های دینی را نمی‌خواهند و نمی‌پسندند و از چند دهه استفاده‌ی ابزاری و بهره برداری مزوّرانه از دین به ستوه آمده‌اند و چه بسا از اصل دین و حکومت دینی هم بیزار شده‌اند! حتّی آن دسته از معترضان که متدیّن و مقیّد به اسلام هستند و چه بسا اعتراضاتشان با انگیزه‌های دینی همراه است، به صورت واضحی ترجیح می‌دهند پای دین را وسط نکشند و رنگ و بوی دینی به اعتراضات خویش ندهند و در این زمینه همرنگ جماعت باشند. این در حالی است که همه‌ی این معترضان -خواه متدیّن و خواه غیر متدیّن- با حکومتی مواجه هستند که نقاب دین بر چهره زده و از کیسه‌ی شریعت خرج می‌کند و با صدای بلند خود را نماینده‌ی دین و پاسدار ارزش‌های دینی و متقابلاً مخالفان و معترضان را ضدّ دین، ساختارشکن و هنجارستیز معرّفی می‌کند.

به هر حال نباید فراموش کرد که علی رغم استبداد جریان حاکم به نام دین و نفرت پراکنی آنان از آدرس اسلام، هنوز جمعیت قابل توجّهی از مردم در ایران، خود را مسلمان و ملتزم به اسلام می‌دانند و با تبلیغات عوام‌فریبانه‌ و مظلوم‌نمایانه‌ی یک حکومت -به اصطلاح- دینی تحت تأثیر قرار می‌گیرند و با جوسازی‌ها و القائات آنان، اعتراضات روی داده را تهدیدی علیه اسلام و اعتقادات خویش و دسیسه‌ای از سوی کافران و دشمنان غربی می‌پندارند؛ اعتراضاتی که یک مشت اراذل و اشرار از خدا بی‌خبر به راه انداخته‌اند و طبیعتاً باید با مشت آهنین و گارد سرکوب با آن مقابله کرد!

اما اگر از یک سو، مردم مظلوم و آزرده و زخم خورده از تزویر ظالمان دست از سوء ظن به اصل دین و گزاره‌های ناب دینی بردارند و عملکرد حاکمان جمهوری اسلامی را از حقیقت دین تفکیک نمایند و از سوی دیگر، معترضان متدیّن هوشیار باشند و دست از این سکوت خسارت بار و نا به جا بردارند و همگی یک صدا با شعارهای کاملاً دینی با محوریت «عدالت اسلامی» و «مهدویت» به جنگ کسانی بروند که ریاکارانه پشت نام اسلام و قرآن و «امام زمان» پنهان شده‌اند، فرصت صحنه آرایی و خیمه شب‌ بازی تبلیغاتی را از دشمنان مردم خواهند گرفت و معادلات را تغییر خواهند داد و تیغه‌ی ماشین سرکوب را کند خواهند نمود؛ همچنانکه این رویّه سایر مردم معتقد و متدیّن را که کمابیش همدلی و همراهی با حاکمان داشته‌اند، بیدار خواهد نمود و از توهّم توطئه رهایی خواهد داد و مانع از آن خواهد شد که بیش از این، مردم در مقابل یکدیگر قرار بگیرند.

اما کماکان این پرسش باقی است که آلترناتیو و راهکار جایگزین برای تدارک این مشکلات و پرهیز از ناکامی‌های بعدی چیست؟ به عبارت دیگر، مردم در تحرّکات اعتراضی خود باید از چه الگویی پیروی کنند که از مداخله‌ی عناصر فاسد، رادیکالیزه شدن، سکوت نخبگان، فقدان رهبری و غیر دینی شدن اعتراضات خویش مصون بمانند؟

پاسخ نگارنده آن است که همه‌ی این چالش‌ها و شکست‌ها به دلیل عبور جامعه از دین، گذر از اسلام و بی‌اعتنایی به نسخه‌ی رهایی‌بخش این شریعت آسمانی برای تحقّق عدالت مطلقه‌ی جهانی بوده است؛ عدالتی که اگرچه آرمانی بلند اما دست یافتنی است و اسلام، مسیر تحقّق آن را به صورتی دقیق و موشکافانه پیش‌بینی و مهندسی کرده است. آری، همگی به خوبی می‌دانیم که مردم ایران دلی چرکین و کامی تلخ دارند و بعد از تجربه‌ی ۴۰ ساله‌ی حکومتِ -به اصطلاح- دینی مارگزیده شده‌اند و از هر چه توصیه‌ی دینی است گریزانند. اما نباید فراموش کرد که رسالتِ «نمایندگان جعلی دین» دقیقاً همین بوده و آنان به صورت پیدا و پنهان با تحریف و مصادره‌ی گزاره‌های دینی و ارائه‌ی تفسیری منحط و کج‌اندیشانه از آن، اسباب وهن دین و انزجار مردم از اسلام را فراهم کردند و جامعه‌ی ایران را به نقطه‌ای رساندند که درباره‌ی دین سکوت اختیار کند و بعد از این، پرونده دین و حکومت دینی برای همیشه در ایران بسته شود! این دامی است که جبهه‌ی نفاق پهن کرده و طبیعی است که نباید گرفتار این دام شد!

با این وصف، هیچ چاره‌ای جز حرکت در مسیر «بازگشت به اسلام» و تلاش برای درک و اجرای «هندسه‌‌ عدالت» نیست؛ عدالتی که حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی در وصف آن می‌فرماید: «دنیای شما جز با عدالت اصلاح نمی‌شود و آخرت شما جز با عدالت سامان نمی‌پذیرد و عدالت جز با حکومت مهدی امکان نمی‌یابد و حکومت مهدی جز با همیاری شما شکل نمی‌گیرد، ولی بیشتر شما نمی‌دانید