سربازان زمینه ساز ظهور امام مهدی (َع)

سربازان زمینه ساز ظهور امام مهدی (َع)

* کلید ظهور امام مهدی (َع) بازگشت به اسلام کامل و خالص است *
سربازان زمینه ساز ظهور امام مهدی (َع)

سربازان زمینه ساز ظهور امام مهدی (َع)

* کلید ظهور امام مهدی (َع) بازگشت به اسلام کامل و خالص است *

سخنی با آنان که هنوز اخلاق را فراموش نکرده‌اند

این روزها فضای مجازی و حقیقی پر است از کسانی که بدون آگاهی از گفتمان علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی و بدون اینکه حتّی سری به کتاب یا سایت او زده باشند، زشت‌ترین توهین‌ها و بدترین تهمت‌ها را به او روا می‌دارند. این‌ها افراد ساده‌لوح و بی‌اخلاقی هستند که به آسانی تحت تأثیر تبلیغات کذب و بی‌اساس بر ضدّ این عالم مظلوم قرار گرفته‌اند و توسّط عناصر وابسته به یک نظام سیاسی خاص تحریک شده‌اند و از آنجا که نه عقل درستی دارند و نه تربیتی، توقّعی هم نمی‌توان از آن‌ها داشت. توقّعی اگر باشد، از افراد فرهیخته و بااخلاقی است که کنار میدان ایستاده‌اند و تاخت و تاز سفها را تماشا می‌کنند؛ زیرا بسیاری از آن‌ها کتاب علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی را خوانده‌اند یا دست کم یک بار به سایت او سری زده‌اند و تبعاً می‌دانند که بسیاری از آنچه به او نسبت داده می‌شود، کذب و بهتان است. کسانی از آن‌ها که هنوز کتاب او را نخوانده‌اند و به سایت او سری نزده‌اند هم این قدر شعور دارند که بدانند فحّاشی به صاحب یک اندیشه -حتّی اگر نادرست باشد- شایسته نیست و نباید هر چیزی که به او نسبت داده می‌شود را بدون مراجعه و تحقیق پذیرفت. لذا از آن‌ها توقّع می‌رود که در برابر چنین رفتارهای زشت و غیر قابل دفاعی، بی‌تفاوت نباشند.

هر کس در فضای مجازی یا حقیقی با کسی برخورد می‌کند که تصوّر غلطی درباره‌ی علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی دارد، اخلاقاً موظف است که تصوّر او را اصلاح کند. این یک وظیفه‌ی اخلاقی است و ربطی به قبول داشتن یا نداشتن گفتمان علامه ندارد؛ یعنی حتّی کسی که با گفتمان این بزرگوار مخالف است، باید صداقت و انصاف داشته باشد و واقعیّت را بگوید؛ چنانکه خداوند فرموده است: 




«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ ۖ وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا ۚ اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ» (مائده/ 8)؛


 «ای کسانی که ایمان آوردید! قیام کنندگان برای خداوند و گواهی دهندگان به عدالت باشید و دشمنی با گروهی شما را نکشاند به اینکه عدالت نورزید، عدالت ورزید که آن به تقوا نزدیک‌تر است و از خداوند بترسید؛ چراکه خداوند از کاری که می‌کنید آگاه است»


به راستی کدام انسان آزاده و شریفی می‌تواند چشم خود را به روی ظلم ببندد، حتّی اگر نسبت به کسی باشد که با او اختلاف نظر دارد؟! آزادگی و شرافت اقتضا می‌کند که انسان در برابر کذب و بهتان سکوت نکند؛ چراکه سکوت در برابر آن، تأیید آن محسوب می‌شود و به رواج آن در جامعه می‌انجامد و رواج آن در جامعه، آتشی است که دیر یا زود دامن همه را می‌گیرد و تر و خشک را با هم می‌سوزاند. بنابراین، حتّی اگر انسان متدیّنی نیستید، آزاده و شریف باشید و چیزی را که می‌دانید واقعیّت ندارد، رد کنید. چیزی را هم که نمی‌دانید واقعیّت دارد یا نه، باور نکنید تا اینکه شخصاً مراجعه و تحقیق کنید. عاقل باشید و به کسی اجازه ندهید که با ادّعاهای واهی و بدون دلیل، شما را بفریبد و بازی دهد. عجولانه قضاوت نکنید و تحت تأثیر شلوغ‌کاری‌ها و فضاسازی‌های رسانه‌ای قرار نگیرید. بدون شک کسی که از توهین به دیگران ابایی ندارد، قابل اعتماد نیست؛ چراکه ممکن است از تهمت به آن‌ها هم ابایی نداشته باشد. بنابراین، زیرک باشید و در دام چنین کسی نیفتید. اگر کسی پشت سر شما عقاید غلطی را به شما نسبت دهد، دوست دارید که چگونه برخورد شود؟ آیا دوست ندارید که پذیرفته نشود تا آن گاه که از خودتان شنیده شود؟ پس چیزی را که برای خودتان دوست دارید، برای علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی هم دوست بدارید؛ به این ترتیب که هرگاه کسی پشت سر او عقاید غلطی را به او نسبت داد، نپذیرید تا آن گاه که به سایت او مراجعه و تحقیق یا سؤال کنید. شاید چند دقیقه وقت شما را بگیرد، ولی قطعاً می‌ارزد؛ چراکه شما را از یک گناه و اشتباه بزرگ حفظ می‌کند.

به عنوان مثال، هر کسی که یک بار کتاب «بازگشت به اسلام» یا توضیحات منتشر شده در سایت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی را خوانده است می‌داند که این بزرگوار هر چه هست، مدّعی امامت یا نیابت نیست و با مدّعیان دروغینی مانند یمانی ارتباطی ندارد و با وهابیّت مخالف است و هیچ یک از حکومت‌های فعلی در جهان را تأیید نمی‌کند و به خلافت اهل بیت باور دارد و آرمان خود را زمینه‌سازی برای ظهور امام مهدی علیه السلام می‌داند. بنابراین، چنین کسی هرگاه وجدان داشته باشد و با کسی مواجه شود که از روی بی‌خبری یا شرارت، چیزی خلاف این‌ها را به علامه نسبت می‌دهد، سکوت نمی‌کند، بلکه برایش توضیح می‌دهد و مثلاً می‌گوید: «من نظر او درباره‌ی تقلید یا خبر واحد یا ولایت مطلقه‌ی فقیه یا احترام گذاشتن به صحابه یا زمینه‌سازی برای ظهور امام مهدی علیه السلام یا غیره را قبول ندارم، ولی چیزی که تو به او نسبت می‌دهی کذب و بهتان است؛ چراکه من کتاب و سایت او را دیده‌ام و چنین چیزی را در آن نیافته‌ام.» و اگر کتاب و سایت علامه را ندیده باشد، می‌گوید: «من هنوز کتاب و سایت او را ندیده‌ام و از این رو، نمی‌توانم چیزی که تو به او نسبت می‌دهی را تأیید کنم. اگر تو چنین چیزی را در کتاب یا سایت او دیده‌ای، آدرس آن را به من بده تا من هم ببینم و اگر ندیده‌ای، پس از خداوند بترس و چیزی را که نمی‌دانی واقعیّت دارد یا نه، به کسی نسبت نده». این برخوردی منطقی و پسندیده است که از عقلی سالم، وجدانی بیدار، شخصیّتی قوی و تربیتی صحیح حکایت دارد و بر روی جامعه تأثیر مثبت می‌گذارد و به اصلاح جهان کمک می‌کند و هر برخوردی جز این، تنها حماقت و بی‌پروایی صاحبش را نشان می‌دهد و لکه‌ی سیاهی بر کارنامه‌ی اعمال او می‌افزاید.

امیدوارم همه‌ی انسان‌های آزاده و شریف از هر دین و مذهب و فرقه‌ای در جهان، این نکته‌ی مهم را به خاطر بسپارند و رعایت کنند.


منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار منصور هاشمی خراسانی

تمسّک به ثقلین، تنها راه نجات بشر از ظلم و جور!

﴿قُلْ یَآ أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ کَلِمَةٍ سَوَآءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ ۚ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ﴾⁦⁩⁦⁦1⃣⁩؛

«بگو: ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است و اینکه جز خدای یگانه را نپرستیم و چیزی را شریک او قرار ندهیم و بعضی از ما بعضی را اربابانی به جای‌ خدا نگیرد. پس اگر روی گرداندند بگویید: گواه باشید که ما تسلیم هستیم!«

حضرت موسی علیه السلام به بنی اسرائیل بشارت ظهور پیامبری از میان برادرانشان را داد که باید از او اطاعت کنند⁦2⃣⁩. مسلّم است که این پیامبر، حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم است؛ چراکه تورات، حضرت اسماعیل علیه السلام را برادر بنی اسرائیل معرّفی کرده و پیامبری که از نسل حضرت اسماعیل علیه السلام مبعوث شده، حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم است، نه حضرت عیسی علیه السلام!
 چندی پیش خبری منتشر شد مبنی بر اینکه فرقه‌ی یهودی لو طاهر، خسته از آزار صهیونیست‌ها، با ارسال بیعت‌نامه‌ای به رهبر ایران آقای خامنه‌ای، درخواست پناهندگی سیاسی کرده‌اند!
 ظاهراً سردمداران کفر و الحاد که بیشترشان مدّعی پیروی از آئین موسی علیه السلام، امّا تابع عرفان شیطانی کابالا هستند، نه تنها با پیروان سایر ادیان توحیدی و موحّدان سر ناسازگاری دارند، بلکه به یهودیان معتقد و ملتزم به آیین و اصول خود نیز رحم نمی‌کنند! چنین رویکردی از شیطان‌پرستان پلید دور از انتظار نیست، امّا مدّعیان توحید و یکتاپرستی اگر به اقتضای ایمان و توحید عمل می‌کردند، سرنوشتی بهتر داشتند؛ چنانکه خداوندﷻ آن را وعده داده است⁦⁦⁦3⃣⁩⁩⁩؛ بنابراین اندوه و ترس موجود، ناشی از تزلزل ایمان و نقص در عمل می‌باشد.

 پیروان ادیان ابراهیمی اگر حقیقتاً در دعوی خود صادق باشند و بخواهند به فحوای کتب آسمانی‌شان عمل کنند، می‌بایست بر مبنای‌ پیش‌بینی کتاب و اوامر پیامبرانشان علیهم السلام، اولاً به آخرین پیامبر، حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم، ایمان بیاورند و ثانیاً در پی شناخت و یاری واپسین منجی بشریت باشند.

 این در حالی است که ایشان نه تنها بر پیروی از آئین پر از تحریف خویش پای می‌فشرند، بلکه در کوران مشکلات و گرفتاری‌ها به جای روی آوردن به خلیفه‌ی معصوم وعده داده شده، به غیر او پناه می‌برند. گویا تجربه‌ی تلخ فرارهای متعدّد از فرعون‌ها را از یاد برده‌اند؛ گویا فراموش کرده‌اند که در طول تاریخ، هیچ یک از حکومت‌ها و حاکمانی که مأذون و منصوب از جانب خداوند نبودند، توان خشکاندن ریشه‌ی ظلم و برقراری عدالت را نداشتند!

اگرچه درخواست یاری از حکومتی که معتقد به آخرین پیامبر خداوند و دین او هستند، ممکن است درمانی کوتاه‌مدّت به همراه داشته باشد، امّا آنچه که موجب رهایی آنان، بلکه نوع بشر از ظلم و جور می‌شود، روی آوردن به کسی است که همه‌ی پیامبران الهی وعده‌ی آمدن او و سیطره‌ی عدالت‌گسترش بر تمام جهان را داده‌اند؛ کسی که به فرموده‌ی آخرین و برترین پیامبر، «زمین را از عدل و داد پر می‌کند، همانطور که از ظلم و جور پر شده است»!
امروز دردهای بشریت، تنها یک درمان دارد و آن «مهدی علیه السلام» است و راه رسیدن به او از مسیر «تمسّک به ثقلین» می‌گذرد. فلذا بر اساس آنچه که گفته شد، لازم است که تمام موحّدان جهان، ثقلین را شناخته و به آن روی بیاورند و تا تحقّق کامل آن در سرتاسر جهان، بر جای خود آرام نگیرند.

این راهی که جناب علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه‌ الله تعالی، به روشنی بر آن تأکید دارند و می‌فرمایند:
⁦⁩<مردم را از امامی عادل از ذرّیّه‌ی ابراهیم علیه السلام که خداوند او را قرار داده است، چاره‌ای نیست و این عهدی است که خداوند با او بسته است هنگامی که او را با کلماتی آزمود، پس آن‌ها را به پایان رساند: «فرمود: هرآینه من تو را امامی برای مردم قرار دهنده‌ام، گفت: و از ذرّیّه‌ام نیز، فرمود: عهد من به ستمکاران نمی‌رسد» (بقره/ 124)، پس هر کس بمیرد در حالی که این امام را نمی‌شناسد، به مرگ جاهلیّت مرده است!>⁦⁦⁦4⃣⁩
 باشد که یکتاپرستان جهان با گردآمدن حول سخنی که میان آنان یکسان است، زمینه‌ی تحقّق ملکوت خداوند روی زمین را فراهم سازند، ان شاءالله.
--------------------
 پانوشت‌ها:
⁦1⃣⁩ آل عمران/۶۴
⁦2⃣⁩ کتاب مقدّس، عهد عتیق، سفر تثنیه، ب ۱۸: آیات ۱۵، ۱۷، ۱۸ و ۱۹
⁦3⃣⁩ چنانکه در بقره/٦٢ فرموده است.
⁦4⃣⁩ پایگاه اطلاع رسانی معظم له؛ گفتار کد ۷
 

گفتاری از علامه منصور هاشمی خراسانی در نکوهش این زمان و اهلش

یکی از یارانمان ما را خبر داد، گفت: روزی در محضر آن جناب نشسته بودم در حالی که اندوه در سیمای او آشکار بود. پس گفتم: فدایت شوم، چه چیزی تو را اندوهگین ساخته است؟ پس آهی کشید و فرمود:

«روزگار ما روزگار خمودگی است و دنیای ما جز سِفله نزاییده است. چونان اِفلیج بر روی‌ها افتاده‌اند و نای برخاستن نیست. هوای‌مان آلوده و خاکمان فرسوده و آبمان گندیده است. آسمان سنگین و زمین غمگین است. چیزی نمی‌بینم که در جای خود باقی مانده باشد. همه چیز به هم ریخته است. نیکان مرده‌اند و بدان باقی مانده‌اند؛ چونان تفاله‌ای رها شده در ویرانه. فریاد می‌زنم، ولی شنونده‌ای نیست و چشم می‌گردانم، ولی جنبنده‌ای دیده نمی‌شود. تو گویی مردم به سنگ یا چیزی سخت‌تر تبدیل شده‌اند. هرآینه وحشتی در زمین احساس می‌کنم؛ چراکه مانند پهنه‌ی کویر خالی است. دل می‌گیرد و سینه تنگ می‌شود. به خدا سوگند دنیایی چنین برای من پست‌تر از پیشاب سگی است که از گنداب نوشیده باشد.»

سپس روی خود را به سوی دیگر گرداند و فرمود:

«آه ای مرگ! چه اندازه مشتاق تو هستم؛ چراکه زندگی در زندان لذّتی ندارد و همنشینی با دیوانگان جانکاه است. کاش می‌دانستم که چه هنگام دستم را خواهی گرفت و من را از این مزبله خواهی برد و به برادرانم ملحق خواهی کرد، در سرزمینی که هر چیزی در آن نیکوست. خوشا به حال آنان که کوچ کرده‌اند و نیستند تا ببینند شیطان بر زمین حکم می‌راند، در حالی که کاری از ما ساخته نیست و چه کاری از ما ساخته تواند بود هنگامی که یاران او مانند ملخ موج می‌زنند و برای ما یارانی نیست؟! مردم با تاریکی خوی کرده‌اند و از روشنی گریزانند؛ چونان خفاشان در اعماق غارها. اینک من مردی را مانم که می‌کوشد با بیلی در دست، سیلی را مهار کند. امیدوار بودم که چون دست به کار می‌شوم، شماری کافی به یاری‌ام بشتابند، ولی اینک امیدم روی به ناامیدی است؛ چراکه مردم تنبل و ترسو شده‌اند و تنها نظاره‌گرند، مگر شماری اندک که برایم کفایت نمی‌کنند؛ چونان جرعه‌آبی در ته قمقمه.»

گفتم: فدایت شوم، بیشتر مردم به دین نمی‌اندیشند، بلکه تنها در پی دنیایند و بیشتر کسانی که به دین می‌اندیشند، از دجّالان پیروی می‌کنند؛ چراکه با اوهام آنان سازگارترند و بیشتر کسانی که پیرو دجّالان نیستند، می‌ترسند؛ چراکه دشمنان تو بر آنان سلطه دارند و آنان را می‌گیرند و به فتنه می‌افکنند. لاجرم شماری ناچیز برایت باقی می‌مانند. فرمود:

«چه می‌گویی ای فلانی؟! آیا برخی از آنان که به دین نمی‌اندیشند، اندیشناک نخواهند شد، هنگامی که آنان را با آن آشنا می‌سازم؟! و برخی از آنان که پیرو دجّالانند، از اوهام خود بیرون نخواهند آمد، هنگامی که آنان را به سوی مهدی فرا می‌خوانم؟! و برخی از آنان که می‌ترسند، شجاعت نخواهند یافت، هنگامی که آنان را از روز رستاخیز می‌ترسانم؟! اگر چنین باشد که می‌گویی، هرآینه عذاب خداوند بر آنان نازل خواهد شد، چونانکه بر قوم نوح نازل شد، هنگامی که به او وحی آمد: <أَنَّهُ لَنْ یُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِکَ إِلَّا مَنْ قَدْ آمَنَ>؛ هود/ 36"  [دیگر کسی از قومت ایمان نخواهد آورد، جز کسی که پیش‌تر ایمان آورده است]».

گفتم: شاید کسانی باشند فدایت شوم، ولی بیش از آنان کسانی هستند که با تو دشمن می‌شوند؛ چراکه همه‌ی امکانات در دست دشمنان توست و آنان از هیچ شرارتی برای تحریک مردم بر ضدّت فروگذار نمی‌کنند. نه آنان را دینی است که از دشمنی با تو دست بردارند و نه در دنیای خود شرفی دارند که حدّی برای آن بشناسند! در بهتان از هم پیشی می‌گیرند و در توهین با هم رقابت می‌کنند! اوباشی که قدرت یافته‌اند و سگانی که رها شده‌اند! آیا نمی‌بینی که هر روز فتنه‌ای تازه بر می‌انگیزند؟! حال آنکه در دست تو جز علم چیزی نیست و علم در بازار جاهلان خریدار ندارد. به خدا سوگند می‌ترسم که تو را بکشند، بی‌آنکه خفته‌ای بیدار شود یا نشسته‌ای از جا برخیزد! فرمود:

«من را از مرگ نترسان؛ چراکه از زندگی ترسناک‌تر نیست. تکلیف من امر به معروف و نهی از منکر است و من انجام دهنده‌ی آن هستم اگرچه هیچ یک از مردم به یاری‌ام نیاید، بلکه همگی با من دشمن شوند. اما آیا می‌توانم آنان را هدایت کنم هرگاه خداوند خواسته باشد که آنان را گمراه کند؟! آنان گروهی ستم‌پیشه‌اند و خداوند گروه ستم‌پیشگان را هدایت نمی‌کند. موج فتنه کشتی‌شان را خواهد شکست و گرداب شبهه آن را فرو خواهد برد و نجات نخواهند یافت مگر کسانی که تخته‌ی عقل را رها نمی‌کنند، هر چند آب و باد آنان را بجنباند و رعد و برق آنان را بترساند، در حالی که ساحلی نمایان نیست.»

سپس خواست که از جای خود برخیزد، ولی نتوانست؛ چراکه بسیار اندوهگین بود. پس فرمود:

«دو کس کمرم را شکسته‌اند: حاکمی ستمگر که نقاب دین بر چهره زده و کذّابی حیله‌گر که کارش رونق گرفته است.»

↑[1] . هود/ 36.


منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار منصور هاشمی خراسانی

بحران اختلاف در جهان اسلام؛ عوامل و راه حل‌ها؛ روایتی از کتاب بازگشت به اسلام


بسم الله الرحمن الرحیم


با عرض سلام و احترام خدمت شما دست اندرکاران دفتر حفظ و نشر آثار منصور هاشمی خراسانی این حقیر کتابی را که معرفی فرمودید مطالعه کردم و یادداشتی درباره‌ی آن نوشته‌ام که برایتان ارسال می‌کنم.


«وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ» (أنفال/46)


«از خدا و پیامبرش اطاعت کنید و با یکدیگر به نزاع برنخیزید که سست شوید و نیروی شما برود و صبر پیشه سازید که خدا با صابران است»


تاریخ اسلام گواه این واقعیت انکارناپذیر است که بعد از وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم و فقدان آن حضرت که به واقع بزرگ‌ترین مصیبت برای مسلمانان بود، امت اسلامی به دلیل وقوع در فتنه‌های بزرگ و شبهات گمراه‌کننده‌ی بسیار، دچار سرگردانی شد و راه خویش را برای تحقّق آرمان اسلام و تشکیل مدینه‌ی فاضله گم کرد. به همین خاطر به تدریج شوکت و اقتدار زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم را از کف داد و در گذر ایام و دوران‌ها دچار خواری و مسکنت شد! سرزمین‌های پهناور اسلامی که با شعار توحید در زیر یک بیرق درآمده بودند از یکدیگر گسستند و با شعارهای واهی و بی‌پایه و با تحریک و توطئه‌ی قدرت‌های مستکبر ندای استقلال طلبی سر دادند! همه‌ی این مصائب از آن رو بود که مسلمانان با ارزش‌ترین سرمایه‌ی خویش را با دست خود آتش زدند و اتحاد صفوف خود را به تفرقه ونزاع تبدیل نمودند. طبیعی است که پیامد چنین خبط عظیمی، چیزی جز بر باد رفتن دستاوردها و مجاهدت‌های رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم نمی‌توانست باشد. تا جایی که امروز شاهد آن هستیم که تفرقه میان امت و بغض و عداوت در میان ایشان چشم انصافشان را نابینا نموده و دل‌هایشان را از محبت نسبت به یکدیگر تهی کرده است و آنان را که همگی از امت واحده هستند، با یکدیگر بیگانه ساخته است! هر روز از گوشه‌ای از جهان اسلام فریاد تکفیر و لعن مسلمانان علیه یکدیگر به گوش می‌رسد؛ گروهی از ایشان جهاد با گروه دیگر را واجب می‌شمارند و گروهی هم به قتل و ریختن خون برادران دینی خود فتوا می‌دهند و آن را مأجور و مستوجب ثواب می‌دانند! دیگر کار به جایی رسیده است که شقاق و جدایی مسلمانان از یکدیگر برای‌شان زینت داده شده و استقلال و استغناء از اغیار نامیده میشود و نزدیکی به کافران و هم‌پیمان شدن با ایشان سودمند و موجب پیشرفت تلقی می‌گردد.

تردیدی نیست که غفلت سترگ و خطرناکی مسلمانان جهان را فرا گرفته است؛ چراکه اغلب ایشان، بی‌محابا اختلافات بین خود را افزایش می‌دهند و برای نزاع و جدال زمینه‌های جدید و تازه‌تری فراهم می‌کنند، در حالی که برای اطاعت از فرمان اکید خداوند مبنی بر حفظ یکپارچگی مسلمانان و تحقق اتحاد امت اسلامی گامی برنمی‌دارند! اما حقیقتی که اینان از آن غافل هستند این است که تیشه‌ی شقاق و اختلاف، ریشه‌ی مشترک شجره‌ی طیبه‌ی امت اسلامی را از جا می‌کند و سلامت و حیات آن را بیش از هر چیز دیگر تهدید می‌کند؛ تیشه‌ای که شایسته است به ریشه‌ی دشمنان اسلام و بدخواهان آن نواخته شود.

ما در چنین برهه‌ای کتاب عمیق و مؤثّر «بازگشت به اسلام» که منادی وحدت و تفاهم در میان مسلمانان جهان و یادآوری‌کننده‌ی اصول و مبادی مشترک میان آن‌هاست و با التفات تحسین‌برانگیز به همه‌ی اشتراکات و امور مورد اتّفاق مسلمانان و با متدی وحدت‌آفرین و غیر تنش‌زا‌ به نگارش درآمده است را به فال نیک می‌گیریم و امیدوار هستیم با پیام روشنگرانه و آگاهی‌بخش خویش منشأ خیر و برکت برای تمام مسلمانان جهان باشد.

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته


منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار منصور هاشمی خراسانی

نام و مشخّصات منصور هاشمی خراسانی

«اُدْعُ إِلَىٰ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ۖ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» (نحل/ ۱۲۵)؛ «با حکمت و موعظه‌ی نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به گونه‌ای که بهتر است مجادله نما».

متن شبهه:

«منصور هاشمی خراسانی» یک نام مستعار و غیر واقعی است. او اهل افغانستان و دانشجوی اخراجی یکی از دانشگاه‌های ایران در مقطع دکترای الهیّات است. او پس از اخراج از دانشگاه، به افغانستان رفته و ادّعای خود را با نام مستعار «منصور هاشمی خراسانی» آغاز نموده است.

پاسخ به شبهه:

مخالفان نهضت مقدّس «بازگشت به اسلام» حجّتی برای ارائه ندارند و دستشان در مصاف علمی با آموزه‌های متین حضرت علامه خالی است لذا به حاشیه‌سازی و داستان‌سرایی‌ روی آورده‌اند. باری، به نظر می‌رسد که شایعات مغلوطی از این طرف و آن طرف به گوش منتقد رسیده یا در تله‌ی یاران علامه منصور هاشمی خراسانی افتاده است که سعی می‌کنند با تدابیر ویژه‌ای، دشمنان آن بزرگوار را درباره‌ی هویّت ایشان به اشتباه بیندازند؛ چنانکه در پایگاه اطلاع‌رسانی ایشان آمده است: «تدابیر ویژه‌ای برای پنهان نگاه داشتن هویّت و مکان ایشان از چشم دشمنانشان اندیشیده شده که با دقّت توسّط یارانشان در حال اجراست. این تدابیر به گونه‌ای است که دشمنان ایشان را درباره‌ی هویّت و مکان ایشان متحیّر ساخته و به غلط انداخته است؛ تا حدّی که بارها افراد مختلفی را با ایشان اشتباه گرفته‌اند!» (نقدها و بررسی‌ها، کد ۲۹) در هر صورت، این گمانه‌زنی‌ها بار اوّلی نیست که مطرح می‌شود و هدفی جز حاشیه‌سازی، تشویش اذهان و انحراف افکار مخاطب از متن گفتمان ایشان ندارد. طرّاحان این دسیسه به دنبال آن هستند که حواس مردم را به یک سری حواشی و جزئیات پرت کنند و آنان را از اصل گفتمان حضرت علامه غافل نمایند. لذا مردم باید هوشیار باشند و در دام آن‌ها نیفتند.

جالب است که پایگاه‌های اینترنتی وابسته به نظام ایران، تا همین چند روز پیش اصرار داشتند که «منصور هاشمی خراسانی اصلاً وجود خارجی ندارد» اما از آنجا که با روشنگری‌های قاطع و مؤثّر این نهضت بزرگ، مکرشان باطل شده است در چرخشی مذبوحانه یکباره نام و نشانی برای حضرت علامه کشف کردند و ضمن اعتراف به وجود خارجی ایشان، در تلاشند با سخن‌پراکنی و داستان‌پردازی درباره‌ی سوابق و مشخّصات فردی‌شان، اذهان عمومی را به حواشی بی‌اهمیت معطوف نمایند.

پایگاه رسمی این عالم ربّانی از همان آغاز کار خود (حدود ۴ سال پیش) به صورت منطقی و صادقانه توضیح داده است که به دلیل محذوریت‌های امنیتی، نمی‌تواند مستعار بودن یا نبودن نام ایشان را اعلام کند؛ چنانکه در بخشی از توضیح خود گفته است: «دفتر حفظ و نشر آثار این عالم بزرگوار مایل به مجادله درباره‌ی حروف و الفاظ که -در هر صورت وضعی و اعتباری هستند- نیست و به دلایل امنیّتی و به دلیل آنکه موضوعیّتی برای نام این بزرگوار نمی‌شناسد، اصراری برای اثبات مستعار بودن یا نبودن آن ندارد.» (بخش آشنایی) هر چند در مقام بررسی، امکان مستعار بودن نام ایشان را پذیرفته است؛ با این توضیح که <اولاً استفاده از نام مستعار در میان رهبران آزاده‌ و اصلاح‌طلب جهان که دشمنان فراوانی دارند طبیعی است و چیز غیر عادی و دور از انتظاری محسوب نمی‌شود؛ ثانیاً داشتن دو یا چند نام در میان بسیاری از مردم جهان، حتّی در مواردی که تهدید و خطری برای آنان وجود ندارد، رایج و متعارف است، در حالی که شخصیّت، روش و اهداف آنان در هر حال ثابت و مشخّص است؛ ثالثاً اتّخاذ لقب برای پیشوایان و بزرگان دین، کاری شایع و معمول است و سنّتی اسلامی به شمار می‌رود…چنانکه به عنوان نمونه، لقب «مصطفی» برای پیامبر اکرم ص از این قبیل است…سایر پیشوایان اهل بیت نیز القاب مختلفی مانند «باقر»، «صادق»، «کاظم» و «رضا» داشتند و امروز به آن‌ها شناخته‌تر هستند…ولی واضح است این چیز مهمّی نیست که فکر شما و کوته‌فکرانی دیگر را به خود مشغول کرده و به دست‌آویز سست‌تان برای تبلیغ بر ضدّ این عالم بزرگ و مظلوم تبدیل شده است. مسلّماً از نظر عاقلان، تنها اندیشه‌ها و آموزه‌های اسلامی و اصلاح‌گرانه‌ی ایشان اهمّیت دارد و نام و لقب و شهرت ایشان تعیین کننده نیست…بنابراین، شما می‌توانید تصوّر کنید که نام منصور هاشمی خراسانی، محمّد یا علی یا عمر یا سعید یا هاشم یا جعفر یا قاسم یا قنبر یا محمّد علی یا محمّد جعفر یا عبد الله یا چیز دیگری است…>. (نقدها و بررسی‌ها، کد ۶)

به این ترتیب، اگرچه مستعار بودن نام ایشان امر قطعی و ثابتی نیست اما احتمال آن، چیزی است که حدود ۴ سال پیش توسّط پایگاه اطّلاع رسانی ایشان مطرح شده است و لذا طرح آن توسّط منتقد، کشف جدیدی شمرده نمی‌شود و صرفاً تکرار مکرّرات است!